جدول جو
جدول جو

معنی مردم فریب - جستجوی لغت در جدول جو

مردم فریب
فریب دهندۀ مردم، آنکه دیگران را فریب بدهد، حیله گر، برای مثال بیامد یکی پیر مردم فریب / تو را دل پر از بیم کرد و نهیب (فردوسی - ۵/۸۹ حاشیه)
تصویری از مردم فریب
تصویر مردم فریب
فرهنگ فارسی عمید
مردم فریب
(خَ پَ)
فریبنده مردم. فریبگر. مکار. فتان. فریب دهنده. گمراه کننده. مموه. مدلّس. فریبکار. حیله گر:
بیامد یکی پیر مردم فریب
ترا دل پر از بیم کرد و نهیب.
دقیقی.
که این ترک بدساز مردم فریب
نبیند همی از فراز و نشیب.
فردوسی.
به شیرین سخن های مردم فریب
ربوده نیوشندگان را شکیب.
نظامی.
بدان سیب چهران مردم فریب
همی کرد بازی چو مردم به سیب.
نظامی.
برانگیخت آن جادوی ناشکیب
بسی جادوئیهای مردم فریب.
نظامی
لغت نامه دهخدا
مردم فریب
آنکه دیگران را بفریبد محیل حیله گر: بیامد یکی پیر مردم فریب ترا دل پر از بیم کرد و نهیب. (شا)
فرهنگ لغت هوشیار
مردم فریب
عوام فریب، حیله گر، شیاد، محیل، مکار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مردم گریز
تصویر مردم گریز
آنکه از مردم بگریزد و گوشه نشینی اختیار کند
فرهنگ فارسی عمید
(مَ دُ فَ / فِ)
فریبندگی. مکر. تدلیس. حیله گری. عمل مردم فریب رجوع به مردم فریب شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
آدمی بدور. مردم بدور. یالقوزک. (یادداشت مؤلف). گریزنده و نفور از مردم. که از مصاحبت و معاشرت دیگران پرهیز دارد. وحشی خوی و رمندۀ کم معاشرت
لغت نامه دهخدا
تصویری از مردم فریبی
تصویر مردم فریبی
فریفتن مردم حیله گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردم گریز
تصویر مردم گریز
آنکه از مردم دوری جوید معتزل
فرهنگ لغت هوشیار
عوام فریبی، حیله گری، شیادی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گوشه گیر، گوشه نشین، منزوی، انزواجو، انزواطلب، عزلت گزین
متضاد: انسان دوست، مردم ستان، مردم آمیز، مردم دوست، معاشرتی
فرهنگ واژه مترادف متضاد